دسته: نوروزنامه

آغاز زندگی طبیعت

«نوروزنامه»

بامداد

تمام عکس‌ها و نقاشی‌های استفاده‌شده در این بخش اثر شخصی‌ست و از جایی کپی نشده.

Norooz

طبیعت، زندگی دوباره‌ خود را آغاز می‌کند، سال نو می‌شود و انتظار می‌رود که احوال ما نیز خوش شود، وقتی در آستانه‌ میانسالی ایستاده‌ای، دلت به آغاز زندگی طبیعت خوش می‌شود. دلت برای ماهی‌های گلی درون تنگ، سبزه‌های شلخته و درهم جلوی بازارها، سمنوی کپک‌زده‌ روز سیزده بدر تنگ می‌شود. این دلخوشی خوش باد بر همه.

11.jpg

آدم قشنگ‌های زندگی

«نوروزنامه»

نیمه‌شب

تمام عکس‌ها و نقاشی‌های استفاده‌شده در این بخش اثر شخصی‌ست و از جایی کپی نشده.

Norooz

امسال دیگه یادم نرفت که عید رو تبریک بگم. همه دور هم جمع شدین مگه نه؟ رشته‌پلو با مرغ مامان‌پز؟ یا امسال سبزی‌پلو با ماهی بوده و نارنج؟ یا زرشک‌پلو با مرغ؟ من که کوکو سبزی می‌پزم اگه بشه. اگه بشه توی خودش کلی حرف داره. به هر حال امیدوارم دورهمی خوشحال باشین، بخندین و یاد من هم بکنین. یاد هر سال رستوران‌بردن‌های بابایی که هیچوقت نمی‌گذاشت ما حساب کنیم. سبزه که حتما سبز می‌کنین؟ یا مثل اون آخری‌ها که من اونجا بودم از پاساژ لحظه‌ آخر ته مونده‌ها رو می‌گردین تا یکی که از همه کمتر پلاسیده انتخاب کنین؟ ماهی قرمز می‌خرین یا حرف آبجی رو گوش میدین و یه سیب سرخ توی کاسه‌ آب می‌اندازین؟ حالا هر کار که می‌کنین و هر چند نفر که با هم هستین و هر چی که می‌خورین جای من خالی.

سال نوی همه‌تون مبارک. عیدتون قشنگ آدم قشنگ‌های زندگی.

10.jpg

صلح جهانی و آرامش درونی

«نوروزنامه»

شامگاه

تمام عکس‌ها و نقاشی‌های استفاده‌شده در این بخش اثر شخصی‌ست و از جایی کپی نشده.

Norooz

ساقیا آمدن عید مبارک بادت
سال جدید داری می‌آیی. خوش می‌آیی و قدمت روی چشم. با دستانی پر بیا. برکت را سر سفره‌مان، صلح را بر جهان و آرامش را بر دل‌ها هدیه کن.

سال نو بر همه مبارک

8.JPG

زیبایی برای دنیا

«نوروزنامه»

غروب

تمام عکس‌ها و نقاشی‌های استفاده‌شده در این بخش اثر شخصی‌ست و از جایی کپی نشده.

Norooz

امسال خیلی زلالم، خیلی رقیقم و حس می‌کنم مهم‌ترین اتفاق‌ها همون لحظه تحویل سال می‌افته و باید برای سال نو و قشنگی خودم رو حسابی آماده کنم. تو هم بیا و مثل من باش، شاد و لطیف و حساس، بیا برای دنیا فقط زیبایی بخوایم و براشون همه تلاشمون رو بکنیم. بیا قشنگترین سال عمرمون رو شروع کنیم.

سال نو مبارک، زندگی نو مبارک، فکر نو، حس نو، هوای نو مبارک.

7.jpg

جهان رنگی

«نوروزنامه»

عصر

تمام عکس‌ها و نقاشی‌های استفاده‌شده در این بخش اثر شخصی‌ست و از جایی کپی نشده.

Norooz

عید امسال برای من اینطوریه… آسمان خاکستری و روزهای بارانی، ولی اون دور دورا یه جهان رنگی هست!

عیدتون مبارک.

6.jpg

زیبایی دنیا

«نوروزنامه»

بعد از ظهر

تمام عکس‌ها و نقاشی‌های استفاده‌شده در این بخش اثر شخصی‌ست و از جایی کپی نشده.

Norooz

بهار، لبخند است. لبخند زمین به زایش نو، لبخند شکوفه‎ها به تن پیر درخت، لبخند هوا به گونه‌های سرخ… و لبخند تو که زیبایی دنیایی.

5

دل خوش

«نوروزنامه»

پیش از ظهر

تمام عکس‌ها و نقاشی‌های استفاده‌شده در این بخش اثر شخصی‌ست و از جایی کپی نشده.

Norooz

هر سال آرزو می‌کنم به داشتن دل‌ خوش برای عزیزانم، چون تا دل خوش نباشه، اوقات خوش معنی نداره. امسال دعا می‌کنم برای خوشی دل همه، خودم و خانواده و عزیزان و مردم کشورم. آرزو می‌کنم ما هم خوب باشیم، سال جدید بهتر از سال گذشته باشه و لذت بودن کنار آدم‌هایی که دوستشون داریم رو بچشیم.
لبتون به خنده باز.

4

لحظه‌های خوب

«نوروزنامه»

صبح

تمام عکس‌ها و نقاشی‌های استفاده‌شده در این بخش اثر شخصی‌ست و از جایی کپی نشده.

Norooz

سلام به همه لحظه‌های خوبی که عید نوروز برایمان به همراه آورد. امیدوارم هر صفحه تقویم‌هامون توی سال نو ، تاریخ شروع یه اتفاق تازه و خوب برامون باشه.

3.JPG

آقای سیر

«نوروزنامه»

سپیده‌دم

تمام عکس‌ها و نقاشی‌های استفاده‌شده در این بخش اثر شخصی‌ست و از جایی کپی نشده.

Norooz

آقای سیر سال بی‌نظیری رو براتون آرزو می‌کنه. منم همین طور.

2

ماهی‌ها

«نوروزنامه»

سحرگاه

تمام عکس‌ها و نقاشی‌های استفاده‌شده در این بخش اثر شخصی‌ست و از جایی کپی نشده.

Norooz

نوروزتون پیروز و بهارتون سرسبز باشه.

1

نه بیشتر از توان ما

«نوروزنامه»

بامداد

مدرسه پیشنهاد کرده بود که اگه یه مبلغی پول بدیم نقاشی بچه‌ها رو مثل کارت تبریک برامون چاپ می‌کنن. موضوع نقاشی هم آزاد بود. اول به سرم زد با دخترم روی موضوع و نحوه اجراش کار کنم، عین موضوع آزاد نقاشی امتحان نهایی کلاس سومم که پدرم از چند هفته قبلش با من کار کرده بود. بعد دیدم چه کاریه. بذارم دخترم هم موضوع رو انتخاب کنه و هم بدون کمک و راهنمایی من نقاشی رو بکشه. بنابراین ازش خواستم اصلا در مورد ایده‌ش با من صحبت نکنه و منتظر کارت تبریکش موندم.

این همون نقاشیه که تقریبا هشت نه سال پیش تبدیل به کارت تبریک شد و امروز توی وبلاگمون منتشر میشه. دخترم من و برادرش رو کشیده بود پای سفره هفت‌سین. وقتی بهش گفتم این ایده چطوری به ذهنش رسیده گفت دلش می‌خواسته یکی از قشنگترین لحظه‌های زندگیش رو بکشه، کنار آدم‌هایی که دوستشون داره. به نظرم ما هم توی وبلاگ همین کار رو کردیم. هر کدوم از ما چیزی رو با شما به اشتراک گذاشتیم که یکی از عزیزانمون از یکی از عزیزترین لحظات زندگیمون برامون کشیده بود.

امیدوارم نوروز امسال، سالی پر از لحظات خوب برای همه‌مون باشه و اگه سخت هم شد، سختیش بیشتر از توان ما نباشه. سال نو مبارک.

11

حال نو، احوال نو

«نوروزنامه»

نیمه‌شب

سال جدید یعنی حال نو، احوال نو و زندگی نو. امیدوارم سالی پر از اتفاقات خوب و لبخند به پهنای صورت برای همه‌مون باشه.

image

نو بهار است گل به بار است

«نوروزنامه»

شبانگاه

بابابزرگ جون، خیلی وقته دیگه اومدن بهار رو حس نمی‌کنم، نه اینکه نبینمش، بوشو حس نمی‌کنم. میدونی که بو چقدر مهمه، خودتم یادته وقتی با جعبه‌های پر بنفشه و مینا، گاهی هم همیشه‌بهار، با یه کیسه کود تازه وسطای اسفند می‌اومدی باغچه خونه‌مون رو بهاری می‌کردی، چطوری با ولع بوی خاک و گل تازه و یه بوی دیگه که به نظر من بوی رسیدن بهار بود رو به مشام می‌کشیدی و سر کیف اومدن ازش رو یادم می‌دادی. بعدش فردا یا پس‌فرداش دوباره می‌اومدی و عیدی‌هامون رو جلو جلو می‌دادی. برای چهارشنبه‌سوری خار برامون می‌آوردی. تموم این خاطرات با بوهای همراهشون یادم میاد، بوی باغچه تازه بیل خورده، بنفشه‌ها که عاشقشون می‌شدم، بوی پول نو، بوی سوختن خار همراه بوی ترقه‌هایی که از بازار می‌خریدی برامون. بزرگتر که شدم همراه همه اینها یه بوی دیگه هم حس می‌کردم: بوی عوض شدن زاویه نور خورشید. خنده‌داره؟ هنوز به نظرم کاملا طبیعی می‌آد نور خورشید هم بو داشته باشه. می‌تونستم چشمام رو ببندم و هر لحظه با بو کشیدن هوا بگم چندم ماه اسفنده. وقتی بعد امتحانای ثلث دوم بر‌می‌گشتم خونه، حدودای ساعت نه – نه و نیم صبح، با بوئیدن هوا تو سکوتی که ناشی از سر کار بودن سرکار رونده‌ها و هنوز خواب بودن خونه‌دارها بود، خلوتی کوچه‎هایی که همه خونه‌های دو طبقه حیاط‌‌دار سر دیواراشون جوونه‌ها چشمک می‌زدن به عابرا، آسمونی که ابری بود و نم‌نم بارون داشت ولی خنک بود و سرد نبود، حالی ازم دگرگون می‌شد که الان خیلی حسرتشو می‌خورم. مست و ملنگ می‌اومدم خونه‌تون. مامان‌بزرگ یادت می‌آد همونطور که برام لقمه نون کره مربا می‌گرفتی و می‌دادی دستم، با حوصله گزارش امتحانم رو گوش می‌کردی و چشمات پر می‌شد از یه نگاهی که بعدها دونستم مثل اینه که به عکس بچگی‌هات نگاه کنی و ببینی همه اونچه برای تو اتفاق نیفتاد الان داره برای کپی خودت اتفاق می‌افته، مخلوط حسرت و لذت. خونه‌تون بوی خونه‌تکونی می‌داد، بوی ملافه‌های تاید خورده، شیشه‌پاک‌کن و روزنامه خیس. بعد نوبت سنبل می‌شد که دیگه واقعا می‌فهمیدم بهار پشت دره. هر دوتاتون رو خیلی وقته ندیدم. دم عید ولی ناخود‌آگاه یادم میره نیستین، یادتون که می‌افتم عیدم عطر می‌گیره، همه عطر و بوهای عید با شما بود، همراه شما هم رفت.

Anahita

ارغوان ابتهاج

«نوروزنامه»

شامگاه

«ارغوان
اين چه رازی است كه هر بار بهار
با عزای دل ما می‎آيد؟
كه زمين هر سال
از خون پرستوها رنگين است
وين چنين بر جگرسوختگان
داغ بر داغ می‌افزايد؟
ارغوان پنجه خونين زمين
دامن صبح بگير
وز سواران خرامنده خورشيد بپرس
كی بر اين درد غم می‌گذرد
بامدادان كه كبوترها
بر لب پنجره باز سحر غلغله می‎آغازند
بر سر دست بگير
به تماشاگه پرواز ببر
آه بشتاب كه هم پروازان
نگران غم هم پروازند
ارغوان بيرق گلگون بهار
تو برافراشته باش
شعر خونبار منی
ياد رنگين رفيقانم را
بر زبان داشته باش
تو بخوان نغمه ناخوانده من
ارغوان شاخه همخون جدا مانده من.»

Picture1