«زوجها تا کجا میتوانند در روابط، علایق، کار و درآمد یکدیگر دخالت کنند؟»
صبح
برای این موضوع نمیتوانم مرز خاصی مشخص کنم. چون مجهولهای دخیل در قضیه بسیار زیادند و همگی هم مهم و اساسی هستند. یکی از مجهولها نوع رابطه است. مرزهای رابطه عاطفی کیلومترها با مرزهای همخانگی از سر اجبار یا ملاحظات مالی یا رفاقت صرف فاصله دارد. گفتن ندارد که آدمها شخصیت بسیار متفاوتی دارند در نتیجه نمیتوان حتی براساس نوع رابطه مرزهای دخالت را معین کرد.
برای مثال در یک رابطه عاطفی اگر یکیشان استقلال تصمیمگیری نداشته باشد و مشتاق دخالت دیگری در همه جنبههای زندگیش باشد، خب جواب سوال مشخص است: تا آخر ، تا هرجا که دیگری میتواند. ولی اگر فرد نخواهد و اجازه ندهد، مسلم است که اصرار فرد دیگر برای دخالت منجر به ناخشنودی از رابطه خواهد شد. ولی تمایل همین فرد از کسی که بنابر ملاحظات مالی همخانهاش شده برای کنترل دخل و خرجش انتظار نابجایی خواهد بود.
شاید این موضوع همخانه شدن من را به بیراهه برده. هر چه بیشتر مینویسم جملههایم بیشتر منتهی میشوند به اینکه دخالت و عدم دخالت و میزان مشارکت در امور شخصی و غیرشخصی افراد بستگی صرف دارد به شکل قرارداد فیمابین. قرارداد در روابط غیرعاطفی چیز غریبی نیست. دو آدم غریبه برای هر رابطهای قرارداد دارند و همه موارد شفاف و مکتوب است. حتی دو دوست وقتی میخواهند در کاری مشارکت کنند باید قرارداد شفافی منعقد کنند که فردا وقتی کار بر دوستیشان تاثیر نامطلوب نگذارد، شاید این کار مشترک همخانه شدن باشد. در روابط و موضوعات عاطفی کمتر قرارداد نوشته میشود و همه چیز به قولی دلی جلو میرود. خود ازدواج نوعی قرارداد است. شاید دوستی و ازدواج سفید و همخانگیهای دیگر قرارداد مشخصی نداشته باشند ولی آنها هم قراردادی نانوشته و محکم دارند. وقتی یک نفر میگوید من فلانی را میشناسم زیر بار نمیرود یا دیگری میگوید اگر این را بگویم دوستپسرم محشر کبری به پا میکند. اینها دال بر وجود قراردادیست بین دو نفر که براساس شناخت از خلق و خوی هم بینشان منعقد شده است.
اگر بعضی گاهی به مشکل برمیخورند ناشی از قرارداد نادرست یا عدم توافق طرفین روی مفادش است. ولی این منافاتی با حرف اولم ندارد. برای تعیین مرز و میزان دخالت (مفاد قرارداد) باید نوع رابطه و انتظار طرفین از هم و از خودشان، خلق و خوی هر دو و اجتماعشان مشخص باشد که کار یکی دو جمله نیست و برای هر جفتی، تاس دیگری میآید.