«روابط عاطفی و جنسی مادر مجرد، آسیب یا امنیت؟»
عصر
– بیتا هجده سالگی ازدواج کرد. نوزده سالگی بچهدار شد. بیست و چهار سالگی همسرش رو از دست داد و بیست و پنج سالگی مجبور شد انتخاب کنه که میمونه خونه و فقط به بزرگ کردن دخترش قناعت میکنه یا خانوادهی شوهرش بچه رو ازش میگیرن. توی دعواها و کشمکشها دخترکش یه بیماری روانتنی جدی گرفت و بیتا دست از دخترش کشید تا فشار عصبی بیشتری به کودکش نیاد. پنج ساله بیتا دخترش رو ندیده و به جای یه مادر، یه زن جوان موفقه.
توی بخش فرهنگی شتر گاو پلنگ جامعه که ما زندگی میکنیم، من هیچکس رو ندیدم به بیتا حق بده یا ازش دفاع کنه. همه فکر میکنن باید دخترش رو انتخاب میکرد و چند سال زمان میداد تا تنشهای ناشی از فوت همسرش کم شه و بعد با مادر و پدر شوهرش از نو مذاکره میکرد. انگار هویت مستقل بیتا به عنوان یه مادر خیلی مهمتر از انسان بودنش قرار میگیره و بیتا برای ترجیح دادن خود مستقلش و خود آزادش، از نظر همه محکومه. حتی عدهای میگن چرا احترام بیشتری به مرزهای احترام که سنت تعریف میکنه نذاشت تا خانوادهی شوهرش بیشتر دوستش داشته باشن. بیتا توی این مدت یه زن جوان و بسیار زیبا و تقریبا موفق شده. بدون کودکش.
– شبنم شوهر مذهبی و سختگیری داشت و بعد از تولد پسر دومش جدا شدن. بچهها با مادر موندن. شبنم با یه پسر دوست شد و مرد، اومد و باهاش همخونه شد. زنهای مجتمعشون – عموما زیر چهل سال – شبنم رو طرد کردن که بعد از جدایی گوشهنشین نشده و همچنان داره از زندگیش لذت میبره. پدر شبنم دوربین مدار بسته نصب میکنه و از همخونهاش باخبر میشه و به بهانهای وکالت بلاعزل از دخترش در مورد مالکیت خونه میگیره و بعد خونه رو ازش میگیره. به همسر سابق دخترش هم فشار میاره که دخترم صلاحیت نگه داشتن بچهها رو نداره. لطفا نذار پیش مادرشون بمونن.
تا چند سال پیش فکر میکردم انسانها با نقشهاشون تعریف میشن. مادری، همسری، دختری، خواهری یا هر چیز دیگه. الان اما برای من اصالت با تجربه کردن و زیستن زندگی شده. میبینم اما که در جامعهی اطرافم اینطور نیست. زنی که از نقش تعریف شدهاش خارج شه در نهایت محکوم و ناشزه خونده میشه. زنی که معمولا فقط خواستهاش زیستن حداقلی از زندگی بوده.
در مادری اجباری، در تنها از کل جهان مادری کردن و در محدود کردن زن به بهشت اجباری هیچ برکت و هیچ اوجی وجود نداره. این مرزهای اخلاقی برای وقتی بودن که جامعه کشاورزی بود و بچه چون قابلیت کار مزرعه یا تولید مثل بیشتری از والدینش داشت مقدستر شمرده میشد. متاسفانه زیستن، حقیه که هنوز به آسانی داریم دریغش میکنیم.
از هزاران زن. از همدیگه. از همه.