«شایعه»
از میان نامههای رسیده: مهرناز
شایعه ساختن یکی از تفریحات نوجوانی من بود. قصد خرابکاری نداشتم، بیشتر هیجانش رو دوست داشتم و جنبه سرگرمی و تفریح برام داشت. از شایعه اینکه خونه فلان دوست مهمونیه، تا درسهایی که فلان استاد بداخلاق قراره ارائه بده چیه، تا اینکه فلانی از فلانی خوشش میاد. قیافه آدمای فریبخورده هم بعد از فاش شدن حقیقت دیدنی بود. معمولا بعدش یه عده شاکی و ناراحت دنبال شروعکننده شایعه میگشتن. گاهی گیر میافتادم، گاهی هم نه. هر دفعه سعی میکردم حرفهایتر از قبل وارد ماجرا بشم که احتمال گیر افتادنم کمتر بشه.
کشف واقعیت پشت شایعات بعضی مواقع کار آسونی نیست، خیلیا شایعه رو راحت باور میکنن و بعدش میشن موج ادامه شایعه، یه سری هم سعی میکنن جلوی شایعه بایستن و باورش نکنن. هر چند خیلی وقتا شایعه اساس درستی نداره اما گاهی پشت شایعه حقیقتی هست که دلپذیر نیست و دلمون نمیخواد باورش کنیم. من علیرغم سابقهای که از خودم براتون تعریف کردم از اون آدما بودم که بعضی وقتا شایعه رو باور میکردم و ته دلم میگفتم که تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها! و این جریان ادامه داشت تا اینکه یه شایعه بخشی از زندگیمو تحت تأثیر خودش قرار داد.
یادمه که تازه شروع به کار کرده بودم. یه دختر پر شر و شور بودم که کم کم داشتم با یکی از همکارام وارد رابطه دوستی میشدم. تازه شروع کرده بودیم به نخ دادن و گرفتن که یهو توی شرکت شایعه شد که همین آقای همکار با نزدیکترین همکارم که خیلی باهاش صمیمی بودم، دوستن! باورم نمیشد، بد جوری رودست خورده بودم! همکارا عادت داشتن که به شوخی یا برای کمک کردن به شروع رابطه دو نفر شایعه درست کنن، به نظرشون هیجانانگیز میاومد. اما من اصلا دوست نداشتم این شایعه واقعیت داشته باشه. بنابراین شروع کردم به تکذیب و جلوی همه از همکارام دفاع کردن که بینشون این حرفا نیست. قابل پیشبینیه که بعد از فاش شدن حقیقت و فهمیدن اینکه شایعه شوخیشوخی تبدیل به واقعیت شده، حالم چطوری بود. هم جلوی همه آبروم رفته بود و هم دلم بدجوری شکسته بود. بعد از این ماجرا دیگه هیچ وقت اون آدما برام آدمای سابق نشدن. هر چند اگه اون شایعه باعث لو رفتن ماجرا نمیشد اوضاع پیچیدهتر پیش میرفت.
از اون به بعد سعی کردم که دیگه حتی به شوخی شایعه راه نندازم. چون ممکنه شایعه، راست یا دروغ، شوخی یا جدی، اثرات مخربی داشته باشه و راستی راستی دنیای یکی دیگه رو تحت تأثیر قرار بده. علاوه بر اون درس گرفتم که خوشبینی چیز خوبیه ولی گاهی اوقات بعضی شایعات رو باید باور کرد.