«سرای سالمندان»
مهمان هفته: فرزاد سهرابی
قبل از هر چیز اجازه بدین با این موضوع شروع کنم که باور اینکه بعضی کارها انجام نمیشه چون سیستم خوبی ازش در جهان سوم وجود نداره کاملا غلطه. بلاخره باید از یه جایی شروع کرد. بیپولی و فقر و ندونستن یه داستانه، داشتن فرهنگ انجام دادن اون کار هم یه داستان دیگه.
عروس، مادرشوهر، خواهرشوهر، مادرزن، خواهرزن، داستانهای مربوط به مراسم خواستگاری و نامزدی و خلاصه بریم تا برسیم به پیری و قضیه کمک به سالمندان و نگهداری از اونها و به دید عصای دست به فرزند نگاه کردن (اونم فقط پسر) و دور از جون همه (که البته واقعیته) مراسم کفن و دفن و خرجهای میلیونی و خلاصه داستانهایی از این قرار، اینها فقط یکی از دهها مشکلی هستن که سنت و رسوم، سینه به سینه از نسلهای قبل واسه ما به ارمغان جا گذاشتن و یه کم مایههای مذهبی هم در طول زمان قاطیش شده و سنگینیش رو دوش آدم بیشتر کرده. سنتهای بدی که دارن تو ایران اجرا میشن و آدمهای زیادی امروز باهاش درگیری دارن و متاسفانه هر گوشه و کنار ایران هم بر اساس سنت آبا و اجدادی به یک شکل خاص و متفاوت تعریف شده.
به نظرم وقتش رسیده که قدری از تفکرات و آداب و رسوم سالهای گذشته فاصله بگیریم و باور كنيم كه تعصب داشتن در باب بعضى قضايا اشتباه محضه. غیرت و تعصب داشمشتیبازی دیگه توی این زمونه جایی نداره، البته شاید با گذشت یکی دو تا نسل دیگه این مسایلی که حالا توضیح کاملی در بارهش میدم خود به خود از بین برن و حل بشن و شاید الان کمرنگتر شده باشن، ولی چیزی که هست باید ایده و حرف پسندیده رو رواج داد و آگاهی رو از سنین کم زیاد کرد تا نتیجهش در سنین بالا به چشم بیاد و مشکلاتی از این قبیل حل بشه.
این که یکسره ترویج کنیم که خاک بر سر بیغیرت اون پسری (تازه نه دختر ها!؟) که مادر یا پدر پیرش رو برده آسایشگاه سالمندان و عرضه نداره از اونا نگهداری کنه، چیزی نیست که یه روزه و یه شبه تو ذهن و فرهنگ ما جا خوش کرده باشه و همونطور که گفتم ریشه در فرهنگ خانوادگی ما و بینش پیشینیان داره. ولی به نظر میرسه باید در این مشکل فرهنگ بازنگری بشه و اگر اعتقاد داریم که خیلی کارا رو باید از خودمون شروع کنیم، خب این رو هم میشه از خودمون شروع کرد. اینکه من دو تا بچه دارم و به دید کمک حال آینده بزرگشون کنم کاملا غلطه. بنده نه آغل پر از گوسفند داشتم که بخوام با ازدیاد بچههام اونا رو چوپون گله کنم (جامعه روستایی) و نه دینمدار بودم که بخوام مثل بعضی از مذاهب و شاخههای متعددشون تبلیغ به فرزندداری و زاد و ولد زیادشون رو سر لوحه قرار بدم!
توی جامعه غربی برای سالمندها تعریف شده که به دوران بازنشستگی که نزدیک میشن، به خونه سالمندان برن و خودشون این کار رو قبل از اینکه بخواد اون «عصای دست» به کمکشون بیاد انجام میدن و انتظار ندارن هر چند وقت یه بار برن خونه یکی از بچههاشون که حالا با اخم و تَخْمِ سایر اعضای خانواده هم روبرو بشن، که هم برای خودشون شایسته نیست و هم دردش به جان اون فرزندی میمونه که وقتی به عمق ماجرا نگاه کنی متوجه میشی اصلا شرایط نگهداری از والدین واسه اون آدم سخت و مشکله و نباید این موضوع رو به هیچ شکل به رابطه مادر و فرزندی یا پدر و فرزندی پیوند داد. حالا این وسط هستن اونهایی که این کار رو هم انجام میدن (باید دید شرایطشون و نسبتشون با اون فرد سالمند چه شکلیه) و به نحو احسنت هم انجام میدن، البته توانائیش رو دارند که انجام میدن و این خودش یه نکته مهمه وگرنه که هر «خواستنی» باید یه «توانستنی» هم پشتش باشه.
به نظرم اتفاقا عزت و احترام سالمند در رفتن به خونه سالمندان بیشتر از زمانیه که بخواد بره خونه پسرش (بخونید عروسش! خود این قضیه یه داستان جدا تو روابط خانوادگی ما ایرونیها داره.) یا اینکه بخواد بره خونه دخترش (بخونید دومادش، همینطور دارای داستانی به مراتب کمتر از اون یکی!) که این دومی حداقل کمترین اختلافها رو در پی خودش داشته و بازم به خاطر شرایط و مسائلی هست که اتفاقا اونم ریشه در فرهنگ ما داره.
وقتی قراره در قبال انجام کاری دستمزدی گرفته بشه و ایجاد کار در جامعه بشه، میشه از این سنتها و حالا هر چیزی که بشه اسمش رو گذاشت فاصله گرفت، نتیجهش هم میشه این که در کشورهای پیشرفته نه تنها این افراد از بهترین شرایط بر خوردارن بلکه توجه و احترامشون هم پابرجاست. فرزندانشون آخر هفتهها میان بهشون سر میزنن یا اونا رو با خودشون به خونههاشون میبرن و بعضی وقتها هم با هم به مسافرت میرن. میمونه بقیه روزهای کاری هفته که همه جای دنیا آدمها باید برای زندگی و چرخیدن چرخش حداقل هشت ساعت در روز دوندگی کنن و جایی برای این حرفها باقی نمیمونه.
یکی از بیشترین درخواستهای کاری در حوزه اروپا (و البته کشورهای صنعتی که میانگین سنی جمعیتشون بالاست) در حال حاضر استخدام نیروی انسانی پرستاره (نه صرفا به مفهوم کار در بیمارستان و سرم وصل کردن و آمپول زدن و غیره) که یا در خونه این افراد به انجام کارهاشون بپردازن و یا در آسایشگاهها به اونها در انجام کارهاشون کمک کنن.
این کار تو ایران ما هم امکانپذیره، حالا با همون شرایط خودش و عین همه کارای دیگهمون. شاید قشنگ نباشه، شاید پرستاری که میگیریم آدم خوبی از کار در نیاد، معتاد باشه، دزد از کار در بیاد، از زیر کار در رو باشه و شاید اوضاع خانه سالمندان خوب نباشه و چند نفر رو با هم بکنن تو یه اتاق و سرویسدهی جالب نباشه و هزاران شاید دیگه، ولی باید توجه کرد که اینم عین هزاران کاریه که تو اون مملکت انجام میشه و هیچوقت درست انجام نشده! اگرچه با تبعیت از قانون میشه راهکاری جدی برای این قضیه جستجو کرد و جلوی خیلی از نا کارآمدیها رو گرفت.
چه خوبه قبل از اینکه به اینجا برسیم یه فکری واسه خودمون بکنیم.