«رفاقت بین دو جنس مخالف»
از میان نامههای رسیده: غزاله
میشود با جنس مخالف دوست شد؟ بله میشود! تا دوستی را در چه چارچوبی تعریف کنی! وقتی دانشجو هستی گروههای دانشجویی مملو هستند از دختر و پسرهای شاد و خوشحال، دستهجمعی بیرون میروید، میخندید، میخورید، میگردید و حسابی هم خوش میگذرد. آن وسط ممکن است جفت جفت آدمها جدا شوند که طبیعیست، شروع دوستی از نوع عام و اختتامیه دوستی از نوع خاص! خیلی هم ربطی ندارد کجای دنیا باشی، کمی کمتر و بیشتر همه جا اوضاع همین است.
وارد محیط کار که بشوی، بستگی دارد کجای دنیا به چه کاری مشغولی. داخل ایران صمیمیت و دوستی از یک حد خاصی نمیتواند بیشتر شود، زمان ما که اینطور بود. یادم میآید که با همکاران ناهار میخوردیم، یا رستوران میرفتیم و همین! بیرون از ایران هم تقریبا اوضاع همین است، دوستی در چارچوب کارهای مشترک تعریف میشود، با همکارت اگر جز برای صرف ناهار یا خارج از ساعات اداری بروی بیرون، اسمش را دوستی معمولی نمیگذارند! مگر اینکه برنامه دستهجمعی تعریف شده باشد. گمان میکنم آنچه در ایران به اسم دوستی با جنس مخالف مطرح میشود همان ارتباط معمولی و طبیعیی است که در بیرون از ایران، همکاران ممکن است با هم داشته باشند و اصلا عجیب هم نیست!
به عقیده من برای همه چیز دو ملاک داشته باش و بعد هر کاری میخواهی بکن! اول اینکه صادقانه با خودت فکر کن که نوع ارتباطی که با جنس مخالف داری اگر همسر یا نامزد یا شریک زندگیات با جنس مخالف به جز تو داشت میپذیرفتی یا نه! اگر برایت سنگین بود و شروع کردی به استدلال، شک نکن که جایی از کار میلنگد! به عبارتی هر چیزی برای خودت دوست داری برای دیگران هم دوست داشته باش. دوم اینکه دقت کن که رابطهات چقدر دارد به سمت یواشکی و پنهانی شدن نزدیک میشود، وقتی که از آشکار شدن کاری که انجام میدهی دلهره داری یعنی کارت مشکلی دارد.
من پر هستم از دوستانی از جنس مخالف، همکلاسیها، همکاران، همسران دوستانم که الان با آنها بیشتر از دوستانم صمیمی هستم، ولی این دو شاهکلید را همیشه با خودم مرور میکنم. باید مراقب مرزها و حریمها بود. هم مرز و حریم خودمان، هم شریک زندگیمان و هم همه آدمهایی که خواسته و ناخواسته با ما ارتباط دارند. گاهی باید ترمز دستی را کشید که غفلت موجب پشیمانیست!