«درک ما از عدالت در تقابل با واقعیت جهان»
از میان نامههای رسیده: موگه
«مطمئن باش یه جا چوبشو میخوره.»
«دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نداره، یه روزی میشنوی چطور داره تقاص کاراشو پس میده.»
از این جمله ها زیاد شنیدم، بیشتر در مورد «سیستم خودکارجهان هستی» که قرار است با درستی و عدالت با همه رفتار کند و بطور «کاملا طبیعی» هر کس و هر چیز، به فراخور حال و حالتش در موقعیت سزاوار خودش قرار بگیرد.
بچه که بودم به این سیستم ایمان داشتم: در دنیای صاف و ساده من، هر کس بنا به کارهایی که برای خودش یا دیگران میکرد و بنا به نیتی که داشت، بازخورد از دنیا میگرفت و وضعیتش دقیقا با همین سیستم تعیین میشد. آدمهای خوب و خوشنیت خوشبخت بودند و بدها و بدجنسها بدبخت، حالا شاید از ظاهرشان خیلی معلوم نمیشد، ولی «قطعا» در خلوت و در دلهایشان خوشبخت یا بدبخت بودند.
به نظرم این معنای عدالت بود و خیلی هم منصفانه به نظر میرسید. طبیعتا باور به چنین دیدگاهی با ورود به دنیای نوجوانی دچار تشکیک و تزلزل میشود. آسمان تئوری من دیگر صاف و آفتابی نبود، ابرهای تیره یک عالم نقص و نقیض و ایراد، آماده ایجاد طوفان و ویرانی باور های من بودند. طبق معمول اول شوکه شدم، بعد انکار کردم، بعد ناامید شدم و در نهایت شروع به پذیرش کردم. اولین چیزی که به نظرم رسید این بود: یا فهم و تعریف و معیارهای من از عدالت غلط است یا اینکه سیستم ایراد دارد. خیلیها علیرغم خوب بودن جایگاه خوبی نداشتند. خیلیها در کمال رذالت و بدی شاد و خوشبخت زندگی میکردند. بلاهایی به سر کسانی میآمد که اصلا سزاوارش نبودند و شایستگی و لیاقت، اصلا در تعیین موقعیت خیلیها اثر نداشت.
از جایی که الان ایستاده ام میتوانم بگویم که نه «عدالت» به معنایی که در ذهن من بود وجود دارد، نه «سیستمی» بر مبنای عدالت. این برای من یعنی با وجود غیرمنصفانه بودن توزیع صلح و ثروت و سلامت و کرامت و دهها چیز ارزشمند دیگر، جهان راه خودش را میرود. منتفع بودن از مواهب یا درگیر بودن با رنج، خیلی حسابشده نیست، میشد یک یهودی باشی در لهستان در سال ۱۹۴۰ یا یک یهودی در آمریکا در همان سال. هر دو هم انسانهای شریف و خوب و زحمتکش. عدالت سیستم اینجا معنایی دارد؟به نظر من درگیر شدن با معنای عدالت از این هم ناامیدکنندهتر است.
این قبیل اوقات یاد داستان قطار بیترمزی میافتم که رانندهاش باید تصمیم بگیرد قطار را به ریل غیرفعالی که فقط یک بچه رویش بازی میکند منتقل کند یا به ریل فعالی که پنج شش بچه رویش در حال بازی هستند،کدام عادلانه است: کشتن یک بچه قانونمدار که طبق تابلوی هشدار روی ریل غیرفعال بازی میکند یا کشتن پنج شش بچه سر به هوا که علیرغم تابلو هشدار، ریل فعال را برای بازی کردن انتخاب کردهاند؟