گذر زمان

«حمایت خانواده»

نیمروز

برای کنکور بیش از حد درس خواندم. من در زمان انفجار جمعیت در ایران به دنیا آمدم. به همین دلیل برای وارد شدن به دانشگاه و بعد از آن به بازار کار باید بیش از حد تلاش می‌کردم. هنوز بعد از گذشت تقریبا بیست سال از آن روزها استرس و اضطراب در من نهادینه شده است. با رتبه‌ تقریبا خوبی وارد دانشگاه و رشته‌ مورد علاقه‌ام شدم. اوایل ترم دوم بود که متوجه شدم قانونی وجود دارد مبنی بر اینکه والدینی که هیئت علمی هستند، می‌توانند بعد از یک ترم فرزندشان را جابه‌جا کنند. نمی‌دانم چرا؟ اما دنیا برایم تیره و تار شده بود، فکر می‌کردم که چرا من چنین حمایتی را نداشتم. روزی دلخوری‌ام از خانواده‌ام را در حضور والدینم بیان کردم، پدرم برآشفت و مادرم سکوت کرد. من خانواده و پدر و مادرم را دوست داشتم و فقط حمایتشان در این مورد را می‌خواستم اما همین حرف ساده تبدیل به طوفانی شد که تا چند سال من از آن در امان نبودم.

زمانی که وارد بازار کار هم شدم با این رانت‌های خانوادگی آشنا شدم. مادر یکی از دوستانم منصبی در نیروی انتظامی داشت و دوستم علیرغم میزان تحصیلات پایینش مشاور شرکت‌های مختلف شد و تقریبا بیست برابر من درآمد داشت. این بار کمی محتاطانه برخورد کردم. به پدرم که جرات نکردم شکایت کنم، خیلی زیرپوستی وقتی دیگران از من می‌پرسیدند فلانی شغلش چیست؟ ماجرای رانت خانوادگی‌اش را پیش می‌کشیدم.

با گذر زمان نمی‌دانم عاقل‌تر شدم یا دیگر برایم مهم نبود. آن قدر حمایت‌های عجیب و غریب خانواده‌ها از فرزندانشان را دیدم که دیگر بهشان فکر نکردم. چند روز پیش دوستی که فرزندی نوجوان دارد، می‌گفت: «فرزندم ساز رفتن از ایران را کوک کرده است و  من به او گفته‌ام که من این میزان درآمد ندارم که بتوانم کمکت کنم، اگر می‌خواهی بروی خودت هم باید کار کنی تا با هم هزینه‌ مهاجرتت را تامین کنیم.» منی که بیست سال پیش روزگار خودم و خانواده‌ام را با یک حرف سیاه کرده بودم، بر این باورم که دوستم راهکار بسیار سنجیده‌ای را برای تامین هزینه‌های مالی مهاجرت فرزندش انتخاب کرده است.

1 نظر برای “گذر زمان

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.