«وسواس»
بامداد
اگه به من بود در مورد وسواس یه متن مینوشتم از اول تا آخرش همین باشه: «ای کسانی که وسواس دارید، ایمان بیاورید که وسواس دارید و به دنبال درمان باشید!» ولی فک نکنم تو وبلاگ بگذارند این رو! پس بذارید مفصلتر بگم که به نظر من بزرگترین مشکل وسواسیها اینه که با هزار و یک توجیه مختلف از رفتن پیش پزشک و مهمتر از اون از پیگیری درمان سرباز میزنند. در مقام مقایسه مثلا، فکر میکنم عده خیلی بیشتری از افرادی که افسردگی دارند برای بهبود حال خودشون دنبال کمک راه بیفتند، نسبت به وسواسیها. به طور خاص هم اینجا منظورم اون وسواس نسبت به تمیزی و بهداشت هست که تو هموطنان ما خیلی شایعه.
از نظر یک فرد وسواسی، این که وسواس نیست تمیزیه (چون از خودشون بدتر رو هم دیدن و معتقدند اونا هستند که وسواس دارند، من که تمیزم). من که عادی هستم بقیه مردم مشکل دارند. این رعایت طبیعی بهداشت هست، میخواهید خودمو به کشتن بدم؟ و هزار و یک جور دلیل این طوری که باعث میشه خودشون رو سالم و دیگران رو مشکلدار بپندارند.
البته تا وقتی که خودشون توی یک جزیره تنها باشند که خوب مهم نیست، هر فکری دلشون میخواد بکنند. اما امان ازاینکه همخونه همچین آدمی باشی چه همسرت باشه، چه مادرت، چه خواهرت و چه دوستت. تا خدا بخواد مثال دارم از افرادی که زندگی خود و اطرفیانشون رو سیاه کردند. از پرستاری که سفره میبرد با خودش بیمارستان همهجا پهن میکرد زیر خودش که نجس نشه و بعد از کار کناره گرفت تا مادر دختر دیابتیای که یه زندان دور بچهاش درست کرده و هزار مشکل دیگه علاوه بر خود بیماری برای این بچه که حالا به نوجوانی رسیده درست کرده. از زنی که دو تا شوهر و تعداد قابل توجهی فامیل و چندتایی مستاجر رو با شست و شوهای عجیب غریب و قوانین بیمنطق خونهاش، فراری داده تا پدری که خانواده حتیالامکان برنامهها و سفرها و رفت و آمدهاشون رو ازش مخفی میکنند تا هی بهشون تذکرات ایمنی نده و باعث استرس خودش و آزار بقیه نشه.
تجربه شما از وسواس چیه؟ شما فرد مبتلایی رو میشناسید که پیگیر شده باشه و تونسته باشه خودش رو از شر این دیو زندگیسوز نجات بده؟
به نظرم این متن بهترین متن این موضوع بود عدم پذیرش تو وسواسی ها خیلی زیاده اکثرشون خودشون را تمیز منظم یا محتاط میدونن سابقا که خونه ها بزرک وحیاط دار و خانواده ها شلوغ بود و البته گزینه بازی در کوچه وجود داشت بچه های مادرانی که اختلال وسواس دارن کمتر صدمه می دیدند ولی حالا تصور کنید یک اپارتمان و یه مادری که وسواس تمیزی داره را با یک کودک دو ساله من کسی را می شناختم که به بچه بد بخت اجازه نمی داد به هیچی دست بزنه دایم تو یه اتاق ۹ متری باید بازی می کرد که خونه کثیف نشه
لایکلایک