«حس من از آسیب دیدن آن که به من آسیب زده»
نیمروز
تا یه زمانی فکر میکردم در برابر آسیبی که کسی به من زده باید پی تلافی باشم، توی ذهنم تمام راههای آسیب رسوندن رو بررسی میکردم، کی باشه؟ کجا باشه و چطوری باشه که کوبندهتر عمل کنه اما همیشه در لحظه آخر از انجامش پشیمون میشدم چون به نظرم تبدیل میشد به یک دور باطلی از صدمه زدنها. نمیدونم از چه زمانی یک گفتگوی ذهنی برام به وجود اومد، هربار که خشمگین میشدم و بهترین راه انتقام رو پیدا میکردم، من به من میگفت “آبروی کسی رو نبر تا آبروت نره، بد کسی رو نخواه تا بدی به سمتت برنگرده و بدون بالاخره عدالتی هم وجود داره.”
پسر خالهم سالها پیش خواستگارم بود و جواب رد از من شنید چون همیشه به پیش چشم من برادر بزرگتر بود، البته این خواسته بیشتر از سمت بزرگترها مطرح شد. بعدتر من ازدواج کردم و اون برام همون برادر بزرگتر موند و با هم صمیمی بودیم و همسرم هم مثل من به این رابطه نگاه میکرد تا اینکه به خواستگاری دختر خاله دیگهم رفت و با هم ازدواج کردند و از اون موقع انگار من یه غریبه همیشگی بودم! رفتارش با من توهینآمیز بود و وقتی همسرش کنارش بود این رفتار بدتر هم میشد، من میفهمیدم درصد بیشتر این برخورد به خاطر همسرشه که روی من حساسیت داره! من دخترخاله متاهل و این خندهدار بود. وقتی بچهدار شدم، شاید به خاطر فوران احساسات بهم زنگ زد و تبریک گفت اما کاش نمیزد، همسرش غوغایی به پا کرد که بیا و ببین و دل من به شدت شکست و ازش کینه عمیقی به دل گرفتم. بارها توی ذهنم بهش زنگ زدم و هرچی از دهنم دراومد بهش گفتم، بارها تحقیرش کردم اما سرآخر باز به خودم همون جمله همیشگی رو گفتم.
دو سه ماه پیش بعد از هشت سال دوا و درمون همسرش دو قلو باردار شد و مامان این خبر رو با خوشحالی بهم گفت و من فکر میکردم وقتی بچههاش به دنیا اومدن چطوری شیرینی مادر شدن رو براش تلخ کنم؟ ولی باز هم بیخیال شدم. توی ایام عید تلفن بابا زنگ زد و پسرخالهم با گریه گفت که جفت بچههاش از دست رفتن و حال روحیه خودش و همسرش خرابه. من؟ حتی یک ذره هم توی دلم احساس دلسوزی نکردم…
من آدم شخصاً تلافی کردن و آگاهانه آسیب رسوندن به بقیه نیستم، اما اگه چرخ گردون شرایط مشابهی رو برای طرفم به وجود بیاره، دلم ذرهای نمیسوزه و به رحم نمیاد.
منم مثل شما هستم اگر اين حس رو نداشته باشيم قطعا عقده اي ميشديم ! نكته جالب اينكه پسر خاله شما انگار كه دختر قحطي اومده باشه حتمن بايد از خانواده مادري همسر انتخاب ميكرد
لایکلایک