«آداب و رسوم مربوط به ازدواج»
نویسنده مهمان: کورش ضیغمی
مفهوم ازدواج یا مزدوج شدن یا دو تا شدن، در قرن معاصر آنچنان تغییر کرده که در پی آن سایر ابعاد اجتماعی مربوط به این رفتار انسانی نیز دچار سوالات متعددی شده است. آیین ازدواج و مراسمات پیرامون آن شاید یکی از بزرگترین سوالات منتقدان مسایل خانواده در سالهای اخیر بوده باشد. به اعتقاد من جشن ازدواج در مفهوم جمعی و اجتماعی آن نوعی از ابتذالگرایی در انسان و حریم شخصی او است که در پی تکرار مداوم تاریخی این ابتذالگراییاش آنچنان که باید به چشم نمیآید. جشن ازدواج در قرن معاصر و در امتدادِ روندِ تبدیل شدن انسان به «مصرفگرایی مطلق»، بدل به رقابتی اجتماعی برای به نمایش گذاشتن «توانایی مصرف سرمایه» گشته که علاوه بر پوچیِ ابتداییِ ماهیتِ ابتذالگرایِ خود، مضرات شخصی و جمعی دیگری را نیز به دنبال خواهد داشت. اما آیا تا به حال به این پرسشها اندیشیدهاید که پیمان بستن و شریک شدن دو انسان در خصوصیترین لحظات و ابعاد زندگی خود چرا باید به دیگری ارتباطی داشته باشد که بخواهد به دلیل آن جشن بگیرد؟ یا همخوابه شدن دو انسان چه ربطی به دیگری دارد که در جشن ازدواج – و در مفهوم ایرانیِ آن – گاه خانواده و دوستان، دو نفر را تا درب اتاق خواب همراهی میکنند؟ آیا این یکی از سخیفترین و زردترین توهین ها به روح آدمی نیست؛ آن گاه که میداند همگان از لحظات خصوصی او در شبی خاص آگاهند؟
ازدواج در قرن سرمایه شبیه سایر ابعاد زندگی انسانی دستخوش تغییرات و تاثیرپذیری از تریبونهای تبلیغاتی سیستم سرمایهداری گشته که با اتکا به صنعت پرقدرت و گردش مالی گسترده آن، روز به روز بیشتر در شیپور آن دمیده میشود و راههای تازهتری برای بروز ابتذال ذاتیِ تلفیق «انسان و سرمایه» پیدا میکند. آن چه انسانِ امروز، لابهلای جشنهای عروسی و امکانات گسترده چنین جشنهایی به دنبال آن میگردد؛ نه محفلی برای ساعتی شادی و نشاط؛ بلکه محیطی برای جلب توجه بیشتر به سوی خود – هم از سوی میزبان و هم از سوی مهمانان – است. انسان در قرن سرمایه و در زمانه تبدیل شدن سرمایه به ارزش اولیه انسانی، در پی مصرف بیشتر این سرمایه، و در معرض عموم قرار دادن این مصرف – به عنوان ارزش- میگردد. پس هرچه میزان این مصرف (یعنی میزان این ابتذالگرایی جمعی) بیشتر باشد و حواشی و هزینههای این جشن بالاتر برود؛ پس ارزش بیشتری نیز در نگاه دیگران مییابد.
در واقع جشن ازدواج محفلی است که انسان برای فرار از تنهایی خویش، به زردترین و سخیفترین حالت از مشترک شدن پناه میبرد که اشتراک را – یا مزدوج شدن را – صرفا عملی تزیینی میداند که پیش از خشنودی خویش، وابسته به خشنودی دیگری است که قرار است بر مبنای مصرف سرمایه، در آن شرکت جوید و معیار قضاوت این ارزش باشد.
طوري نوشتيد انگار يه فصي از يك كتاب تخصصي هست ! وبلاگ نثر محاوره اي داره !
لایکلایک
برخلاف تصور شما وبلاگ الزاما لحن محاوره ای نداره.
لایکلایک
با احترام ،
١: يكي از ابتدايي ترين نكات كه من در دوره ي راهنمايي از معلم انشايم ياد گرفتم اين بود كه از جمع بستن جمع خودداري كنيد . ايشان مكرر ميفرمودند بكاربردن جمع الاجمع ممنوع است . مراسم جمع رسم است و مراسمات كاملاً غلط است .
٢: همه ي رفتارهاي انساني را مي توان با تفسيرهاي اقتصادي و بورژوازي نقد و بررسي كرد و نتيجه ي دلخواه را گرفت ، ولي هيچگونه فايده ي عملي و تاثير گذار نخواهد داشت . رفتار ساده ي جشن ازدواج با اين توجيهات پيچيده ، از زمينه ي رفتارهاي انساني حذف نخواهد شد .
من با جشن هاي انچناني و رقابت و چشم و همچشمي كه خود چرخهاي يك صنعت عظيم را مي چرخاند اصلاً موافق نيستم ولي اين كه كل ماجرا را سخيف و مبتذل و زرد و توهين آميز بدانيم هم خيلي مبالغه آميز است .
لایکلایک