مهد کودک ، مهد تناقض

«مهد کودک»

مهمان هفته: پیشالی

مهدکودک در ایران امروز، دستکم در شهری که من زندگی می کنم، بیش از آنکه تعبیری از آموزش دور از خانه باشد، یا مجالی برای فراغت مادر باشد برای وقت گذاشتن به خود و کارهای روزمره‌اش، محلی برای یادگیری کودکان از همدیگر است. این ادعا، شاید نگاهی بسیار کلیشه‌ای و حتی از مد افتاده به موضوع باشد، اما تبریز به سبب مجاورت در دو همسایه شمالی و غربی‌اش، به شدت تحت تاثیر القائات فرهنگی دو کشور آذربایجان و ترکیه است و بیش از آنکه صحنه جولان دادن فرهنگ ایرانی باشد، محملی برای عرض اندام خرده فرهنگ ترکی و آذری است که از آن سوی مرزها، در گیرنده‌های تلویزیون ظاهر می‌شود.

به رغم تاکیدات خجولانه و تساهل‌برانگیز مدیران این رسانه‌ها بر امتناع فرزندان از نشستن در برابر این برنامه‌ها به دلایل محتوای ناسالم اخلاقی، اما کودکان تحت تاثیر این رسانه‌ها هستند و لهجه، گویش، تکیه‌کلام‌ها، سلوک و خلقیات برایشان الگوست.

فرزندان، همراه مادران و پدران رو در روی این شبکه ها می‌نشینند و تاثیر می‌گیرند و تاثیر می‌پذیرند. این سوتر، در مهدهای کودک، تا آنجا که دیده‌ایم و برخورد داشته‌ایم، به دلیل تک‌فرزندی شایع خانواده‌های زمانه، کودکان در چنین محل‌هایی تعامل را با این فرهنگ پیش می‌برند؛ در غیاب رسانه اثرگذار و جذاب ایرانی برای کودکان و حتی بزرگسالان، برنامه‌های کودک و غیر، با گفتار و فرهنگ ترکی، آذری جاری‌ست و آنها با همدیگر در چنین آتمسفری بزرگ می‌شوند. این اما همه داستان نیست.

مادران و پدرانی که به خیال اجتماعی بزرگ کردن کودکانشان، فرزندان را روانه مهدهای کودک کرده‌اند، در فضایی با مضمون غیر آن چه قرار است بزرگ شوند، روبرو هستند. فضایی عموما عرفی که گفتمانش را از پدر و مادر و نیز رسانه‌هایی قدرتمند اخذ کرده‌اند. در فانتزی‌های خود، برای مسابقات رقص، آواز و دوستیابی و نیز روابط آنچنانی خانوادگی که تناسبی چندان با زندگی نرمالشان ندارند، بزرگ می‌شوند و درست در سن شش سالگی که قرار است وارد مدارس شوند، با لِویاتانی عظیم از تناقض‌ها روبرو می‌شوند.

من تعبیر «مهد تناقض» را برای مهدهای کودک به کار می‌برم… این شاید در همه جا حاکم باشد. چه در تبریز و چه در سایر شهرهای ایران.

2 نظر برای “مهد کودک ، مهد تناقض

    1. پیشالی:
      در نوشتار من دچار نوعی تعجیل شده بودم. کلمه «گفتانش» در اصل گفتمانش بود. یعنی فضایی که کودک و پدر و مادر به آن با همدیگر بزرگ می شوند و رشد می کنند.

      منتها لویاتانی، استعاره ایست از کتاب درخشان و ارزنده توماس هابز ذیل عنوان «لویاتان». به معنای اژدها. لویاتان در اصل به نوعی از اژدها تلقی می شود در اعماق تاریک و ناشناخته دریاها زندگی می کند و هیبتی غریب و مخوف دارد.
      دلیل بهره گیری در این متن هم این که آموزه های رسمی جامعه که درمدارس و مهدهای کودک انتقال داده می شود، در برابر آنچه کودک در فضای غیر رسمی یاد می گیرد دربردانده تناقضی عظیم و ازدها گونه است. که این، اثرش را در بلند مدت روی کودک اثر می گذارد.

      با پوزش از تاخیر در پاسخگویی

      لایک

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.