«بعد از مرگم چه بر سر فرزندم خواهد آمد»
بامداد
بچه دومم به دنیا آمده و در بستر زایمان بودم. آن روز ، روزی از روزهای ناخوش خدا بود. ناراحت و سرخورده و خشمگین بودم. شام و صبحانه از گلویم پایین نرفته بود. مادرم قورمه سبزی خوشمزهای پخته و برایم آورده بود. وقتی از حال و احوالم با خبر شد گفت: «دخترم تو را خوب میشناسم. میدانم که وقتی ناراحت میشوی لب به غذا نمیزنی. بدان که اشتباه میکنی. تو زائو هستی و بدنت ضعیف شده و برای از پای درآمدنت بهانهای میطلبد. نخوردن تو موجب بیماری و ضعف و مرگت میشود و چهلمت نگذشته، مادرشوهرت بشکنزنان عروس میآورد و جای خالیات را پر میکند. آن وقت هیچ فکرش را کردهای که چه بر سر من و پدرت و از همه مهمتر بچههایت میآید؟ بگذار بگویم، شوهرت زنی جوان میگیرد و جگر من و پدرت را میسوزاند. بچههایت بدبخت میشوند. خدا میداند چه بلایی سرشان بیاید. اگر زنده بمانی و بیمار و ناقص شوی چه؟ مردی که برای دقمرگ کردنت جگرگوشهی خودش را بدون این که خلافی انجام دهد جلوی چشمانت به سختی کتک میزند، به تو رحم خواهد کرد؟ به خودت بیا و از خدا قدرت تحمل و سلامتی طلب کن تا هم بچههایت را بزرگ کنی و هم من و پدرت را خوشحال. بدان که خدا بزرگ است. دری را ببندد دری دیگر میگشاید.»
سخنان مادرم مرا به شدت ترساند. یک لحظه به خود آمدم . این زن بیچاره حق دارد. با وحشت نگاهی به بشقاب قورمهسبزی انداختم و شروع به خوردن کردم. یک لیوان چای داغ تازهدم هم عجب مزهای داد. کودک کتکخورده و گوشهای کز کردهام را بغل کرده و کنارم خواباندم. قطرات اشک از گوشه چشمانم بر گونهام سرازیر شد. مادرم فوری اعتراض کرد که زن زائو اجازه گریستن ندارد. راستی چرا باید زائو بگرید؟ مادر شده است. خدا لذت مادر شدن را به او بخشیده است .جای بسی شکر دارد.
از آن پس مواظب خود و بچهها بودم. هر چند که فحش او «جانسختی، نمیمیری که راحت شوم.» آزارم میداد. اما هر شب هنگام اذان مغرب رو به قبله میایستادم و دعا میکردم «خدایا تا بزرگ شدن بچههایم عمرم عطا کن، صبرم عطا کن.» و خدا هر دو را به من بخشید. بچههایم بزرگ شده و سر و سامان گرفتهاند. حالا هر وقت که میگویم: «آرزو ائیله دیغیم شئی لره اولدوم نائل – ایندی راحت وئریرم جانی گل آل عزرائیل / به آرزوهایی که داشتم رسیدم – حالا راحت جان میدهم. بیا و بگیر عزرائیل» بچههایم اعتراض میکنند که گناه بچههایمان چیست که بدون مادربزرگ زندگی کنند و از لذت آغوش و محبت مادربزرگ محروم بمانند؟
*بیت از معجز شبستری
الهی بمیرم واسه شما و بچه ها. میتونم حس کنم چی کشیدید. اما پیش بچه ها اینطور نگید، غصه میخورند، دلشون میشکنه. همسر بد ـ چه زن و چه مرد ـ عذاب الیم است. زندگی با همسر بد، عینهو جهنم می مونه. اما شما رو بخدا پیش بچه ها از خدا طلب مرگ نکنید. برای خودتون و بچه ها سلامتی آرزو دارم.
لایکلایک
متشکرم دلتان همیشه شاد باشه
لایکلایک