«رضایت جنسی»
شبانگاه
ارگاسم شبیه شمشیر دو لبه است. میتونه هم شما رو نابود کنه و در موقعیت خطرناک قرار بده و هم میتونه به دوام رابطه کمک کنه. من اولین بار که ارگاسم رو عمیقا تجربه کردم در یکی از نامناسبترین رابطههای زندگیم بود. شریکم مردی بود که بدن زن رو بسیار خوب میشناخت و خیلی خوب بلد بود چطور لذت بیشتری به همراهش بده و خودش هم لذت کافی ببره. خطر رابطه باهاش در این بود که بعدها فهمیدم شرکای جنسی همزمان و غیرهمزمان بسیار زیادی داشت. بعد از بار اول، تا یک هفته پیش میاومد که مچ خودم رو بگیرم که مثلا وقت ظرف شستن دستم خشک شده و دارم لبخند میزنم و یا ذهنم پر از لذت میشه وسط خیابون میایستم و خیال، غرقم میکنه. متاسفانه ارگاسم یا رابطه ی جنسی بسیار رضایتبخش جوری بدن رو سرشار از هورمون میکنه که ترک رابطهای که میدونیم کارا نیست به شدت سخت میشه. من بار اول از سمت مخرب ارگاسم لطمه خوردم و زخمی شدم.
زن بودن در دل خودش کمی بدشانسی داره. چون فرقی نمی کنه از کدوم فرهنگ و کدوم کشور اومده باشی، معمولا بهت آموخته نمیشه از تنت چطور لذت ببری و چطور از داشتنش غرق شعف شی. اون بخش فرهنگ شرقی که من توش رشد کردم که گاها حتی جرات عریان شدن جلوی خود یا شریک جنسی رو هم از زن گرفته. زنی که اینقدر با بدنش بیگانه است و اینطور از نشون دادنش ابا داره، خب براش بهرهمند شدن از تن سخت و سختتر میشه. اگر ناامنی و ترس دائمی زنها از بیماریهای مقاربتی یا بارداری ناخواسته رو هم به این سدهای فرهنگی اضافه کنیم، میبینیم گاهی واقعا حس ارگاسم چیز تشریفاتی و غیرضروری به نظر میاد.
گاهی به این فکر میکنم که میگن رابطه در بستر زمان پژمرده میشه و آدمها تمایلشون رو به رابطهی جنسی از دست میدن و همه چیز یکنواخت میشه. نمیدونم درست میگن یا نه. من هنوز رابطهی بسیار طولانی مدت تجربه نکردم. فقط توی رابطهی امنم، میبینم چطور لمس شدن با دستهاش هم میتونه تمام وجودم رو در کسری از ثانیه سرشار از لذت کنه. انگار جای ماجراجویی و هیجان رو چیزی از جنس صمیمیت پر کرده و در نتیجه، هنوز چیزی که تجربه میکنم لذت جنسیه اما این بار خیلی عمیقتر. و شاید خیلی اصیلتر. خب، میدونین، آخه تن صحبت میکنه. صدای تن همین جزئیات ریزی مثل رضایت جنسیه. اگر توی رابطه رضایت جنسی نیست یعنی یه چیزی درست کار نمیکنه. همه چیز همینقدر ساده است به نظرم. برای پیدا کردن مسیر جاده به قطبنما و نقشه نیازه. برای پیدا کردن جهت درست رابطه و شاغول راستیسنجی حضور آدم زندگی، ابتداییتر از عقل، خطکش هورمونهاست.