«وقتی رابطهای لو میرود، چرا زن همیشه بیشترین هزینه را میپردازد»
سحرگاه
اول:
راز از پرده برون افتاده بود. مرد مشهور بود. همه او را میشناختند. زنش کشته شده بود و پای زنی دیگر در میان بود. زنی که عشقی ممنوعه داشت. همه شواهد برعلیه زن دوم بود. دستگاه قضا او را مقصر دانست و به درخواست مرد رای به قصاص زن داد. زن در تمام مراحل دادرسی عشق را فریاد زد. هزار ابهام در آن پرونده بود که میتوانست زن را از مهلکه نجات بخشد. اما اینجا ایران است. پول، قدرت، نفوذ همه در دستان مردان این سرزمین است و زن در یک سحرگاه مهتابی به دار آویخته شد. این بهای عاشقیاش بود.
دوم:
دختر جوان بود. شاد، سلامت، بیباک. از خانوادهای محترم. هنرمند بود. طراحی داخلی و دکور میکرد. درخلال مراودهاش با یکی از مشتریان رابطه از کار فراتر رفت. پس از چند ملاقات و رد و بدل کردن پیامکهایی دوستانهتر میان یک کارفرما و کارمند، مرد قصد تجاوز کرد و در حین تلاشهای زن برای دفاع از خودش کشته شد. زن بازداشت شد. سالها در زندان ماند. پرونده پر از اما و اگر بود. نام فرد سومی مطرح شده بود اما قدرت و نفوذ و قانون حامی مرد بود که خودی نامیده میشد و رای به اعدام دختر جوان داد. در این فقره نیز اما و اگرهای پرونده نادیده گرفته شدند و برای راحتی وجدان افکار عمومی و خانواده مقتول دختر بالای دار رفت.
سوم:
زن چهره بود. قدرتمند، مستقل و توانا. او در پی علنی کردن رفتار خشونتآمیزی که همسرش با او داشت در معرض تهمتها و اعتراض، حتی از سوی زنان قرار گرفت. چشم کبودش را دیدند و گفتند «خوب حتما یک کاری کرده که کتک خورده»، «طرفش رو نباید گرفت تا وقتی ندونیم اصل ماجرا چیه؟». زن دیگری هم به زبان آمده بود و می گفت حق با فلانی است. او پیش از این با من هم چنین کرده است. همسر زن که چهره شناخته شدهای بود سوار بر جوی که قدرت و قانون را حامی مرد میداند بعد از عالمی صغری کبری چیدن توپ را در زمین زنانی انداخت که حداقل دو نفر از آنها به زبان آمده بودند و درباره او رازهای مگو را علنی کردند. گمان میکنید نتیجه چه شد؟ اتفاقی که افتاد این بود که این زنان هر دو به دروغگویی، سندسازی و جعل واقعیت متهم شدند. جامعه به واسطه زن بودن پیش از برگزارشدن دادگاهی یا گوش کردن به دلایلشان آن دو را مقصرتر میدانست تا مرد. این البته دور از انتظار نبود.
پایان:
میتوانم تا صبح مثالهایی بزنم از عیان شدن رابطههای خارج از عرف، خیانتها، تجاوزها، خشونتها و اتفاقاتی که میافتد. ممکن است در آنها زن مقصر باشد، بیش از مرد. ممکن است هر دو به یک میزان تقصیر داشته باشند ، ممکن است مرد ماجرا تقصیر بیشتری داشته باشد اما در تمامی آنها زن هزینهی بیشتری میپردازد. هزینه ها از طرد شدن توسط دوستان، تا قطع حمایت از سوی خانواده آعاز می شود و ممکن است با توجه به ماجرایی که در جریان است به جدایی،نقص عضو، یا کشته شدن آنها منتهی شود.
جملهای که برای عنوان این نوشته انتخاب کردهام را یکی از آدمهای روایتهای بالا گفته است. این اما در جامعه مردسالار ایران چندان صادق نیست. زنها به .واقع در هنگام لو رفتن رابطهها، در زمان خیانت، وقت جدایی، گرفتن حضانت و هزار درد بیدرمان دیگر آسیبپذیرترند. حالا اگر دلتان میخواهد من را به مردستیزی متهم کنید. من به چنین نگاهی خو کردهام.